پرچنان

ساخت وبلاگ
هنگام ظهر و ناهار بود که یک مورد اورژانسی بهمان خورد. به آدرس مدرسه که موضوع را گزارش کرده بود رفتیم. مسیولین مدرسه خیلی گرم و فعال با ما ارتباط گرفتند و همکاری کامل کردند و این برایم عجیب می نُمود. م پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 196 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

از زاویه دید دیگر: در انتهای جلسه، یکی از اقوام سببی دختر آمد. با دخترک، از لحاظ عاطفی ارتباط خوبی داشت. می‌گفت حاضر است او را پیش خود نگهدارد ( اما پلنی نداشت، هیچ) و تاکید داشت که او، بهزیستی نرود. پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

نزدیک به ده سال پیش بود که برای نیروی اورژانش اجتماعی وارد سازمان بهزیستی شدم. اگر قرار بود تغییری در سازمان، صورت گیرد اولین نفر بودم برای تغییر مسیر و اینگونه شد که از اورژانس تا شیلتر کودکان کار و پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 208 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

بابا تازه مرده بو هنوز چهلش نشده بود. پر از ریش بودم و دلی عمیقأ تکان خورده داشتم. بعد از شش سال کار با بچه ها و مربی شبانه روزی بودن گرگْ بچه ها بهزیستی، به عنوان مددکار به اورژانس اجتماعی منتقل شدم پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

پرونده‌های مربوطه به خط را بار ماشین میکنیم و به محل جدید میبریم. در راه آخرین , مأموریت , گشت سیارم را هم انجام میدهم. آدرس را پیدا کرده و وارد منزل می‌شویم. پرونده همکارم است و دیگه حوصله نکرده، پرونده پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

پشت خط تلفن۱۲۳ بعد از ساعت اداری بغیر از یکی پو نفر، دیگر کسی نیست. معمولا تلفنی که بهت شده را در اسپیکر قرار میدهی و گوشی بدست نمیشوی.میخواستم بروم شام را بیاورم و به همکارم زنگ خورد.خانم جوانی با یک پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 187 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

برای آبانم، یک دست لباس گرم کن ورزشی هدیه گرفتم. سالهای سال بود که با گرم کن قبلی سیاه رنگی که هشت سال پوشیده بودم همه جا رفته بودم. تقریباً همه سفرهای با دوچرخه ام را او کمک رسانم شده بود، قلقکش را گ پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 182 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

به صفحه ۸۷ کتاب انسان خداگونه میرسم: از همین حالا هم میتوانیم این فرآیند را در بیمارستان ها در بخش های ویژه نگهداری سالخوردگان، شاهد باشیم. برثر باورِ انعطاف ناپذیر اومانیستی به تقدس زندگی، انسان ها ر پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 179 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

اول سرما، بافتنی را از بقچه در آوردم و در مغازه گذاشتم. وقتی که با لباس ورزشی از دوچرخه پیاده میشوم و در مغازه مستقر میشوم ، بافتنی را میپوشم. درواقع لباس کار زمستانه ام شده است.یک شب از مامان داستان پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

منزل ما بیخ کوهستان است و کوهستان، این روزها پر از سگ شده است. اصولاً ترسی از حیوانات ندارم و خاطره های جالبی از مواجه شدن با گله های چند تایی سگها دارم. زمستان که می‌شود سگها به پایین دست کوهستان می پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30

پیش‌ده صبح با چنبر بیرون میزنم. شنگول در حال رکابیدنم. باران تازه خوابیده و هوا، عشق است، تو کیف خودم هستم ، با این که در شیب تند خیابان شریعتی هستم، سرعتم کند شده، نگاهی به چرخ عقب می اندازم و میبینم پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 188 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

مرد اشکان, مرد اشکان, بود، آنچه که در ادب و شعر خوانده بودم را اینک با چَشم سر در حال دیدن بودم. اشک همچون سیل. شعر شیخ بهایی خاطرم آمد:تاکی به تمنای وصال تو یگانهاشکم شود از هر مژه چون سیل روانهلباسش ا پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 191 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

بچه محلنزدیک به پنج سال میشود که به محله جدید آمده ایم. محله قبلی بیست و پنج سال در آن ساکن بودیم و خیلی ها را میشناختی. اقا مجید مسجدی. آقا کریم بقال. فلانی و فلانی... چشم آشنا زیاد بود و سلام علیکم پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 207 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

جمعه, نوشت,: شیفت بودم که زنگ زدند که یکی اورژانسی به جایی برویم. آن هم دو مرد باشد. رفتیم، من پیگیر کار نشدم و در ون نشستم و همکارم بدنبال داستان رفت. همین که پنچره ون را گشودم، دیدم ممد، یکی از بچه ها پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 177 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

معمولاً چند تا از بچه‌ها هستند با اینکه چندین سال از ترخیصی شأن میگذره هنوز با من مراوده دارند و لازم باشد ازم سوال میکنند. یکی از بچه هام دنبال کار بود، موقعیتی پیش آمده بود جایی را که شخص غریبه ای 6 پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 165 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

سهیل رضازاده: انسان, خردمند,کتابِ عالی بود. شاید بگم سالها بود چنین کتابی نخوانده بودم. کتابی که دوست نداشته باشم از آغوشم خارج شود. با اینکه وزن زیادی داشت و قطور بود، تقریبا هر روز همه جا با خودم میبرد پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 183 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

آخر وقت از ماموریت رسیدم اداره، خسته بودم و ساعت کاری مان تمام. پسرک نوجوانی با ناپدری اش مشکل پیدا کرده و کارشان بالا گرفته و در نهایت خانه را ترک گفته و سر از بهزیستی در آورده بود. یک حس آشنایی با پ پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 204 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

میخواستم این نوشتار را مثل همیشه صبح زود بنویسم اما ترسیدم وقت کم بیاورم و مطلب حیف شود. پس وسط روز و زمان کاملی به آن اختصاص دادم. احتمالا این متن طولانی تر از حد معمول باشد چرا که سعی خواهم کرد جزئی پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 194 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

در شبانه تهران در پیاده رو در حال قدم زدن سمت مترو هستم که حضور کم رنگ لبخندی را بر چهره ام احساس میکنم. اگر آن لحظه از من کسی سوال میکرد الان خوشبختی؟ با یک علامت سر پاسخ آری میدادم. از آن جهت با کلا پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 187 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04

حجم انبوهی مطالب دارم که ننوشته ام و یک روز ننوشتن بر این حجم می افزاید. پس ترجیح میدهم حتی اواسط روز هم شده بنویسم. موضوع عدالت چیزی بوده که همیشه ذهنم را درگیر کرده و تلاش داشته ام مناسبات فردی و کا پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 188 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04